نوشته شده توسط : هادی حدادپور

 

 

مسجد جامع نطنز

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 503
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : سه شنبه 17 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : هادی حدادپور

 

 

امسال سال خرگوشه میگن سال گربه هم هست

امسال به ظاهر سال آرامی است ، بهتر است از فرصت استفاده کرده و یک استراحت حسابی بکنید ؛

کتاب بخوانید و صحبت کنید و در تمام مدت کنار کانون گرم خانواده استراحت کنید تا نیروی مبارزه با حوادث

و مشکلات سال بعد را داشته باشید …

امسال بهترین سال برای سیاستمداران و سیاست های مبتنی بر دیپلماسی است ، انتظار تحولاتی در

قوانین وجود دارد و از نظر اهل منطق سال بسیار خوبی است. بچه های امسال اگر در تابستان متولد

شوند خوشبخت تر و موفق تر خواهند بود…

 

بوی عیدی بوی توپ بوی کاغذ رنگی

بوی تند ماهی دودی وسط سفره نو

بوی یاس جا نماز ترمه مادربزرگ

با اینها زمستون رو سر میکنم با اینها خستگیم و در میکنم


شادی شکستن قلک پول

وحشت کم شدن سکه عیدی از شمردن زیاد

بوی اسکناس تا نخورده لای کتاب

با اینها زمستون رو سر میکنم با اینها خستگی مو در میکنم


فکر قاشق زدن یک دختر چادر سیاه

شوق یک خیز بلند از روی بقچه های نون

برق کفش جفت شده تو گنجه ها

با اینها زمستون رو سر میکنم با اینها خستگی مو در میکنم


عشق یک ستاره ساختن با دولک ترس

نا تمام گذاشتن جریمه های عید مدرسه

بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب

با اینها زمستون رو سر میکنم با اینها خستگی مو در میکنم


بوی باغچه بوی حوض عطر خوب نذری

شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن

توی جوی لاجوردی حوض یک آبنتنی

با اینها زندگی مو سر میکنم با اینها خستگیم و سر میکنم با اینها زمستون رو سر میکنم

 

 

آب زنید راه را هین کــــــه نگار می رســد ..     مژده دهـــــــید باغ را بوی بهـــــار میرسـد
راه دهـــــید یار را آن مـه دهچهــــــــار را     .. کــــــز رخ نوربخش او نـــــور نثارمی رسـد
چاک شدست آسمان غلغله ایست در جهان ..     عنبر و مشک می دمــــد سنجق یار می رسـد
رونق باغمیرسد چشم و چراغ می رسـد   ..   غم به کــــنارهمی رود مــه به کـنار می رسد
تیر روانه مي رود ســــوی نشانهمی رود   ..   مــا چه نشستهایم پس شـه ز شکارمی رســد
باغ ســلام می کند ســـــرو قیام مـیکـــنـد   ..   ســــبزه پیاده می رود غنچه ســـوار می رسـد
خلوتیان آســمان تاچه شـراب می خــورند   ..   روح خراب و مسـتشـد عقل خمـار می رسد
چون برسی به کوی ماخامشی است خوی مــا
زان که ز گفت و گوی ما گرد و غبار می رسد
                                                                                                                                 مولانا


:: بازدید از این مطلب : 413
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : سه شنبه 17 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : هادی حدادپور

ولادت باسعادت آخرین پیامبر خدا حضرت محمد مصطفی بر تمامی مسلمانان جهان تبریک و تهنیت باد .

 

 

قبل از آنکه مبادرت به شرح داستان ولادت رسول خدا(ص)بنماییم،مناسب است به پاره‏اى از بشارتهاى انبیا و پیشگوییهاى منجمان و کاهنان و غیر ایشان درباره تولد و ظهور آن حضرت اشاره شود زیرا در فصلهاى آینده مورد نیاز واقع خواهد شد.
و ما وقتى روى دلیلهاى عقلى و نقلى دانستیم که پیغمبر اسلام خاتم پیغمبران و دین اسلام کاملترین ادیان الهى است چنانکه در جاى خود ثابت شده و ما بدان معتقدیم و مى‏دانیم که به طور قطع در ضمن تعلیمات پیغمبران گذشته سخنانى در مورد آخرین پیامبر بوده است و نوید و بشارتهایى از آنها درباره ظهور رسول خدا(ص)رسیده است اگر چه شاید بسیارى از آنها به دست مغرضان و تحریف کنندگان تعلیمات انبیا و کتابهاى آسمانى از بین رفته و یا تحریف شده باشد.
اما از آنجا که بشارت و نوید معمولا در لفافه و به صورت رمز و اشاره القا مى‏شود،باز هم سخنان زیادى از پیمبران گذشته در این باره به ما رسیده و از نابودى و تحریف مغرضین جان سالم به در برده است.
و به گفته یکى از دانشمندان:
«مصلحت خداوندى ایجاب مى‏کرد که این بشارات مانند زیبایى‏هاى طبیعت که محفوظ مى‏ماند یا مانند صندوقچه جواهر فروشان که به دقت حفظ مى‏شود در لفافه‏اى از اشارات محفوظ بماند تا مورد استفاده نسلهاى بعد که بیشتر با عقل و دانش‏سر و کار دارند قرار گیرد» (1) .

بشارتهاى انبیاى الهى درباره آمدن رسول خدا

از جمله این بشارتها آیه 14 و 15 از کتاب یهودا است که مى‏گوید:
«لکن خنوخ«ادریس»که هفتم از آدم بود درباره همین اشخاص خبر داده گفت اینک خداوند با ده هزار از مقدسین خود آمد تا بر همه داورى نماید و جمیع بى دینان را ملزم سازد و بر همه کارهاى بى دینى که ایشان کردند و بر تمامى سخنان زشت که گناهکاران بى دین به خلاف او گفتند...»
که ده هزار مقدس فقط با رسول خدا(ص)تطبیق مى‏کند که در داستان فتح مکه با او بودند.بخصوص با توجه به این مطلب که این آیه از کتاب یهودا مدتها پس از حضرت عیسى(ع)نوشته شده. (2)
و از آن جمله در سفر تثنیه،باب 33،آیه 2 چنین آمده:
«و گفت خدا از کوه سینا آمد و برخاست از سعیر به سوى آنها و درخشید از کوه پاران و آمد با ده هزار مقدس از راستش با یک قانون آتشین...»
که طبق تحقیق جغرافى دانان منظور از«پاران»ـیا فارانـمکه است،و ده هزار مقدس نیز چنانکه قبلا گفته شد فقط قابل تطبیق با همراهان و یاران رسول خدا(ص)است.
و در فصل چهاردهم انجیل یوحنا:16،17،25،26 چنین است:
«اگر مرا دوست دارید احکام مرا نگاه دارید،و من از پدر خواهم خواست و او دیگرى را که فارقلیط است به شما خواهد داد که همیشه با شما خواهد بود،خلاصه حقیقتى که جهان آن را نتواند پذیرفت زیرا که آن را نمى‏بیند و نمى‏شناسد،اما شماآن را مى‏شناسید زیرا که با شما مى‏ماند و در شما خواهد بودـاینها را به شما گفتم مادام که با شما بودم اما فارقلیط روح مقدس که او را پدر به اسم من مى‏فرستد او همه چیز را به شما تعلیم دهد و هر آنچه گفتم به یاد آورد».
که بر طبق تحقیق کلمه«فارقلیط»که ترجمه عربى«پریکلیتوس»است به معناى«احمد»است و مترجمین اناجیل از روى عمد یا اشتباه آن را به«تسلى دهنده»ترجمه کرده‏اند.
و در فصل پانزدهم:26 چنین است:
«لیکن وقتى فارقلیط که من او را از جانب پدر مى‏فرستم و او روح راستى است که از جانب پدر عمل مى‏کند و نسبت به من گواهى خواهد داد».
و در فصل شانزدهم:7،12،13،14 چنین است:
«و من به شما راست مى‏گویم که رفتن من براى شما مفید است،زیرا اگر نروم فارقلیط نزد شما نخواهد آمد،اما اگر بروم او را نزد شما مى‏فرستم اکنون بسى چیزها دارم که به شما بگویم لیکن طاقت تحمل ندارید،اما چون آن خلاصه حقیقت بیاید او شما را به هر حقیقتى هدایت خواهد کرد،زیرا او از پیش خود تکلم نمى‏کند بلکه آنچه مى‏شنود خواهد گفت و از امور آینده به شما خبر خواهد داد...»
و سخنان دیگرى که از پیغمبران گذشته به ما رسیده و در کتابها ضبط است و چون نقل تمامى آنها از وضع نگارش تاریخ خارج است از این رو تحقیق بیشتر را در این باره به عهده خواننده محترم مى‏گذاریم و به همین مقدار در اینجا اکتفا نموده و قسمتهایى از سخنان دانشمندان و کاهنان و پیشگوییهاى آنان که قبل از تولد رسول خدا(ص)کرده‏اند نقل کرده به دنبال گفتار قبل خود باز مى‏گردیم.

پیشگویى‏ها و سخنان کاهنان

ابن هشام مورخ مشهور در تاریخ خود مى‏نویسد (3) :ربیعة بن نصر که یکى ازپادشاهان یمن بود خواب وحشتناکى دید و براى دانستن تعبیر آن تمامى کاهنان و منجمان را به دربار خویش احضار کرد و تعبیر خواب خود را از آنها خواستار شد .
آنها گفتند:خواب خود را بیان کن تا ما تعبیر کنیم؟
ربیعه در جواب گفت:من اگر خواب خود را بگویم و شما تعبیر کنید به تعبیر شما اطمینان ندارم ولى اگر یکى از شما تعبیر آن خواب را پیش از نقل آن بگوید تعبیر او صحیح است.
یکى از آنها گفت:چنین شخصى را که پادشاه مى‏خواهد فقط دو نفر هستند یکى سطیح و دیگرى شق که این دو کاهن مى‏توانند خواب را نقل کرده و تعبیر کنند.
ربیعه به دنبال آن دو فرستاد و آنها را احضار کرد،سطیح قبل از شق به دربار ربیعه آمد و چون پادشاه جریان خواب خود را بدو گفت،سطیح گفت:آرى در خواب گلوله آتشى را دیدى که از تاریکى بیرون آمد و در سرزمین تهامه در افتاد و هر جاندارى را در کام خود فروبرد !
ربیعه گفت:درست است اکنون بگو تعبیر آن چیست؟
سطیح اظهار داشت:سوگند به هر جاندارى که در این سرزمین زندگى مى‏کند که مردم حبشه به سرزمین شما فرود آیند و آن را بگیرند.
پادشاه با وحشت پرسید:این داستان در زمان سلطنت من صورت خواهد گرفت یاپس از آن؟
سطیح گفت:نه،پس از سلطنت تو خواهد بود.
ربیعه پرسید:آیا سلطنت آنها دوام خواهد یافت یا منقطع مى‏شود!
گفت:نه پس از هفتاد و چند سال سلطنتشان منقطع مى‏شود!
پرسید:سلطنت آنها به دست چه کسى از بین مى‏رود؟
گفت:به دست مردى به نام ارم بن ذى یزن که از مملکت عدن بیرون خواهد آمد.
پرسید:آیا سلطنت ارم بن ذى یزن دوام خواهد یافت؟
گفت:نه آن هم منقرض خواهد شد.
پرسید:به دست چه کسى؟گفت:به دست پیغمبرى پاکیزه که از جانب خدا بدو وحى مى‏شود.
پرسید:آن پیغمبر از چه قبیله‏اى خواهد بود؟
گفت:مردى است از فرزندان غالب بن فهر بن مالک بن نضر که پادشاهى این سرزمین تا پایان این جهان در میان پیروان او خواهد بود.
ربیعه پرسید:مگر این جهان پایانى دارد؟
گفت:آرى پایان این جهان آن روزى است که اولین و آخرین در آن روز گرد آیند و نیکوکاران به سعادت رسند و بدکاران بدبخت گردند.
ربیعه گفت:آیا آنچه گفتى خواهد شد؟
سطیح پاسخ داد:آرى سوگند به صبح و شام که آنچه گفتم خواهد شد.
پس از این سخنان شق نیز به دربار ربیعه آمد و او نیز سخنانى نظیر گفتار«سطیح»گفت و همین جریان موجب شد تا ربیعه در صدد کوچ کردن به سرزمین عراق برآید و به شاپورـپادشاه فارسـنامه‏اى نوشت و از وى خواست تا او و فرزندانش را در جاى مناسبى در سرزمین عراق سکونت دهد و شاپور نیز سرزمین«حیره»راـکه در نزدیکى کوفه بودهـبراى سکونت آنها در نظر گرفت و ایشان را بدانجا منتقل کرد،و نعمان بن منذرـفرمانرواى مشهور حیرهـاز فرزندان ربیعه بن نصر است .
و نیز داستان دیگرى از تبع نقل مى‏کند و خلاصه‏اش این است که مى‏گوید:تبع پادشاه دیگر یمن به مردم شهر یثرب خشم کرد و در صدد ویرانى آن شهر و قتل مردم آن برآمد و به همین منظور لشکرى گران فراهم کرد و به یثرب آمد.
مردم یثرب آماده جنگ با تبع شدند و چنانکه نزد انصار مدینه معروف است،مردم روزها با تبع و لشکریانش جنگ مى‏کردند و چون شب مى‏شد براى تبع و لشکریانش به خاطر اینکه میهمان و وارد بر ایشان بودند خرما و آذوقه مى‏فرستادند و بدین وسیله از آنها پذیرایى مى‏کردند .
مدتى بر این منوال گذشت تا روزى دو تن از احبار و دانشمندان یهود از بنى قریظه به نزد تبع رفته و بدو گفتند:فکر ویرانى این شهر را از سر دور کن و از این تصمیم‏انصراف حاصل نما،و اگر در این کار اصرار ورزى و پافشارى کنى نیروى غیبى جلوى این کار تو را خواهد گرفت و ما ترس آن را داریم که به عقوبت این عمل گرفتار شوى.
تبع پرسید:چرا؟
گفتند:براى آنکه این شهر هجرتگاه پیغمبرى است که از حرم قریش(یعنى مکه معظمه)بیرون آید،و این شهر هجرتگاه و خانه او خواهد بود.
تبع که این سخن را شنید دانست که آن دو بیهوده نمى‏گویند و از روى علم و اطلاع و خبرهایى که از کتابها دارند این سخن را مى‏گویند و به همین سبب از ویرانى شهر یثرب منصرف شد و سخن آن دو نفر در او تأثیر کرد.در پاره‏اى از روایات نیز آمده است که رسول خدا(ص)فرمود:تبع را دشنام نگویید زیرا او مسلمان شد و ایمان آورد.

تاریخ ولادت

اکنون که شمه‏اى از پیشگوییها را براى شما نقل کردیم به دنبال گفتار خود درباره‏ولادت رسول خدا(ص)باز مى‏گردیم،و قبل از نقل داستان ولادت و آنچه در آن شب در جهان روى داد چند جمله درباره تاریخ ولادت آن حضرت و اختلافى که در این باره در تواریخ دیده مى‏شود ذکر مى‏کنیم:
در کتابهاى سیره و تاریخ و بلکه احادیثى که از امامان بزرگوار روایت شده اختلاف زیادى در روز و ماه ولادت رسول خدا دیده مى‏شود که جمعى آن را روز جمعه هفدهم ربیع الاول و برخى روز دوشنبه دوازدهم و قولى روز هشتم و قول دیگر روز دهم آن ماه نوشته‏اند،و اقوال دیگرى نیز هست که آن حضرت در ماه صفر یا محرم و یا رمضان به دنیا آمده ولى مشهور نیست،و در سال ولادت نیز اختلاف کرده‏اند که برخى سال 580 میلادى و گروهى سال 573 را ذکر کرده‏اند و در بسیارى از تواریخ ولادت آن حضرت را در عام الفیلـیعنى همان سالى که ابرهه با پیلان جنگى براى ویران ساختن شهر مکه آمدـنقل کرده‏اند که تازه سؤال مى‏شود عامل الفیل چه سالى‏بوده؟
و به هر صورت این اختلاف همچنان در تواریخ و روایات دیده مى‏شود و قول قطعى‏و مسلمى در این باره ذکر نشده (4) و البته مشهور میان علماى شیعه رضوان الله علیهم آن است که آن حضرت در شب جمعه هفدهم ربیع الاول به دنیا آمده.
و این اختلاف اقوال در مورد ولادت سایر رهبران بزرگوار الهى و پیشوایان دین نیز دیده مى‏شود،و بلکه در تاریخ ولادت پیمبران گذشته و انبیا سلف نیز به چشم مى‏خورد.
اما به گفته یکى از نویسندگان معاصر:
«تاریخ تولد،داستانهاى دوران کودکى،پرورش تن،زندگى و زناشویى و مرگ پیکر خاکى این نوابغ،رقمى به ستون محاسبات کارهاى درخشان ایشان نمى‏افزاید،و در دست نبودن ارقام دقیق سالهاى این حوادث خلأیى در حاصل جمع آن آثار عظیم پدید نمى‏سازد،به قول انورى:آنان بارز ارقام وجودند و دیگران تفصیل خط ترقین عدم،هرگاه تاریخ زندگى یکى از نوابغ را بررسى مى‏کنند،پژوهش محققان بر محور گفتار و کردار و شدت تأثیر او در محیط پس از وى دور مى‏زند،مى‏نویسند :چه گفته است و چه کرده است و براى چه بوده است،اما خود او از کى و تا چه هنگام بوده است؟چندان مهم نیست زیرا به هر حال بوده است.»
«بنابراین وقتى مى‏بینیم تاریخ نویسان براى تعیین رقم دقیق سال و ماه و روز میلاد یا مرگ شخصیت بزرگى از رهبران فکرى عالم،به نقل اقوال مى‏پردازند،نه براى آن است که روشن ساختن این رقم در بررسى و ارزیابى تعالیم و اثر وجود آنان سهمى دارد بلکه این تحقیق و استقصا سنتى موروث است که تاریخ نویسان به اقتفا از یکدیگر به نقل و ضبط آن مى‏پردازند .»

فرمایشات حضرت محمد (ص)

 «شجاع ترین مردم آن کس است که بر هوس خویش تسلط یابد»

«بهترین کسب ها آن است که مرد با دست خود کار کند.»

«بهترین اقسام ایمان آن است که بدانی هر جا هستی خدا با تست.»

«لذت حسود از همه کس کمتر است.»

«خدایا مرا به علم توانگر ساز و به حلم زینت بخش و به تقوی عزیز کن و به عافیت زیبایی ده.»

«ناتوان ترین مردم کسی است که از دعا ناتوان باشد.»

«پشیمان تر از همه مردم در روز قیامت، مردی است که آخرت خود را به دنیای دیگری فروخته است.»

«تواضع مایه بزرگی است، تواضع کنید تا خدا شما را بزرگ کند.»

«صدقه موجب فزونی مال است،صدقه دهید تا خدا مالتان را زیاد کند.»

«صدقه خشم خداوند را فرو می نشاند و از مرگ بد جلوگیری می کند.»

«خداوند به وسیله نیکی با پدر و مادر عمر انسان را زیاد می کند.»

«نخستین چیزی که به حساب آن می رسند نماز است.»

«از لجاجت بپرهیز که آغازش جهالت است و انجامش ندامت.»

«از یار بد بپرهیز که ترا به او شناسند.»

«استغفار وسیله محو گناهان است.»

«دروغ روزی را کاهش می دهد.»

«با پدران خود نیکی کنید تا فرزندانتان با شما نیکی کنند.»

«پرخوری دل را سخت می کند.»

«سحرخیز باشید، زیرا سحرخیزی مایه برکت است.»

«کمال نیکی آن است که در نهان همان کنی که در آشکار انجام می دهی.»

«به یکدیگر هدیه بدهید تا رشته محبتتان استوار شود زیرا هدیه موجب افزایش محبت می گردد و کینه و کدورت را از میان می برد.»

«توبه از گناه این است که دیگر مرتکب آن نشوی.»

«گشاده رویی کینه را می برد.»

«بهشت با ناملایمات قرین است و جهنم با خواستنی ها همراه است.»

«صدقه گناه را از بین می برد، چنانکه آب آتش را خاموش می کند.»

«حیا مایه زینت است.»

«تقوا مایه بزرگی است.»

«بهترین برادران شما کسانی هستند که عیوبتان را به شما آشکارا بگویند.»

 

   ولادت با سعادت امام جعفر صادق (ع) رئیس مکتب جعفری بر عموم شیفتگان آن حضرت مبارکباد. 

 

 

ایشان ششمين امام شيعيان، لقب مشهورش «صادق‏» است. لقبهاى ديگرى نيز دارد، از آن جمله صابر، طاهر، و فاضل. اما چون فقيهان و محدثان معاصر او كه شيعه  وى هم نبوده ‏اند، آن حضرت را به درستى حديث و راستگويى در نقل روايت‏ بدين لقب ستوده‏ اند،

پيامبر اكرم ( ص ) در خصوص انتخاب نام و لقب امام ششم فرموده است: وقتي كه فرزندم جعفر متولد شد نام اورا صادق بگذاريد زيرا فرزند پنجمش جعفراست وادعاي

 امامت مي كند و او در نظر خداوند جعفر كذاب است .

دوران امامت آن امام 34 سال بوده كه با اواخر حكومت امويان واوايل حكومت عباسيان مصادف مي باشد . آن حضرت با پنج تن از خلفاي بني اميه - هشام بن عبدالملي ، وليد بن يزيد بن عبدالملي ، يزيد بن وليد بن عبدالملي ، ابراهيم بن وليد و مروان بن محمد ملقب به حمار و دو تن از خلفاي بني عباس ابوالعباس ( عبدالله بن محمد ) معروف به سفاح و ابوجعفر معروف به منصور دوانيقي معاصر بود

 

  

 

لقبها : صادق- مصدق - محقق - کاشف الحقايق - فاضل - طاهر - قائم - منجي - صابر
كنيه : ابوعبدالله - ابواسماعيل - ابوموسي
نام پدر : حضرت امام محمد باقر ( ع)
نام مادر : فاطمه ( ام فروه )
زمان تولد : هفدهم ربيع الاول سال 83 هجري (در روز جمعه يا دوشنبه ( بنا بر اختلاف ) در هنگام طلوع فجر مصادف با ميلاد حضرت رسول)

محل تولد : مدينه منوره
عمر شريفش : 65 سال
مدت امامت : 34 سال
قاتل : منصور دوانيقي بوسيله زهر
محل دفن : قبرستان بقيع

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 500
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : یک شنبه 1 اسفند 1389 | نظرات ()